جدول جو
جدول جو

معنی که نه - جستجوی لغت در جدول جو

که نه
مال چه کسی، مربوط به چه کسی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کهنه
تصویر کهنه
دیرینه، فرسوده، کنانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
کاهن ها، روحانیان مسیحی یا یهودی، روحانی اقوام باستان مانند بابلیان ها و مصریان ها، غیب گوها، جمع واژۀ کاهن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زَ رَ)
اخترگویی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). اخترگوی شدن. (ترجمان القرآن). فالگویی کردن. (زوزنی). فالگویی کردن و فالگوی گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) : کهن له کهانه (از باب نصر) ، حکم به غیب کرد ازبرای او و فالگویی کرد. (ناظم الاطباء). حکم به غیب کرد ازبرای او و از آن سخن گفت، و چنین کس را کاهن گویند. (از اقرب الموارد) ، فالگوی گردیدن. (از ناظم الاطباء) : کهن کهانه، ککرم کرامه، کاهن گردید. (از منتهی الارب). کهن کهانه، از باب کرم، کاهن گردید یا کهانت طبیعت و غریزۀ وی گردید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ / نِ)
کهنه. دیرین. قدیم:
چه آویزی در این چون می ندانی
که دینه ست این مدینه یا کهینه.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
قدیم، ضد تازه و نو، عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
زیور و آرایش زنان هر هفت، نقصان کاهش، هر دو چیز. که در کیفیت و کمیت بیکدیگر نزدیک باشد، عددنود (10 9 90) تسعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهینه
تصویر کهینه
کوچکتر، کوچکترین، انگشت کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه نه
تصویر نه نه
قید نفی: (نه نه چشمم پس ازین خواب مبیناد بخواب ور بیندرگ جانش بسهر بگشایید) (خاقانی. سج. 159)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
((کُ نِ))
قدیمی، فرسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ده نه
تصویر ده نه
((دَ نُ))
زیور و آرایش زنان، نقصان، کاهش، هر دو چیز که در کیفیت و کمیت به یکدیگر نزدیک باشد، عدد نود (90، 9 * 10). تسعین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
((کَ هَ نَ یا نِ))
جمع کاهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
Ratty, Stale, Wellworn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
miteux, rassis, usé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نی قلیان
فرهنگ گویش مازندرانی
به کی، چه کسی را
فرهنگ گویش مازندرانی
برای تو، مال تو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
robek, basi, ausus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
ขาด , เก่า , ใช้จนหมด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
chakavu, mbovu, kuzeeka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
eski, bayat
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
ぼろぼろの , 古くなった , よく使い込まれた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
破旧的 , 陈旧的 , 旧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
בלוי , רקוב , שחוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
닳은 , 오래된 , 낡은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
abgenutzt, alt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
फटा हुआ , बासी , पुराना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
versleten, ranzig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
logoro, stantio, consumato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
rasposo, rancio, gastado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
зношений , черствий , зношений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
потрепанный , черствый , изношенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
sfatygowany, czerstwy, zużyty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
esfarrapado, rançoso, bem usado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
পুরনো , বাসি , পুরানো
دیکشنری فارسی به بنگالی